حضرت سیدالشهدا(علیه السلام) که از هر نظر به شهادت خود آگاه بودند و هنگامی که میخواستند از مدینه حرکت کنند، ام سلمه همسر پیامبر(ص) به خدمت ایشان رسید و عرض کرد: ای نور دیده من، مرا اندوهناک مکن در بیرون رفتن از مدینه بسوی عراق، چون من از جدت رسول خدا(ص) شنیدم که میفرمودند: فرزند دلبند من حسین، در عراق، در زمینی که آنرا کربلا میگویند به تیغ ظلم و جفا کشته میشود.
سپس آن حضرت فرمودند: ای مادر، میدانم که شهید خواهم شد و چارهای جز رفتن ندارم و به فرموده خدا عمل میکنم.
و چنانچه که در کتب مدینه المعاجز و ملحقات احقاق الحق نقل است، ایشان میفرمایند: به خدا سوگند؛ میدانم در چه روزی کشته میشوم، و چه کسی مرا خواهد کشت، و در کدام بقعه مدفون خواهم شد و میدانم چه کسی با من از اهل بیت من و خویشان من کشته خواهد شد، و میخواهی ای مادر نشان بدهم جای شهادت خود را؟
و سپس آن حضرت با دست مبارک خود به سوی کربلا اشاره نمودند و به اعجاز آن حضرت زمینها فرو رفت و زمین کربلا بالا قرار گرفت...
به احتمال قوی این نخستین معجزهای بوده که از حضرت سیدالشهدا(علیه السلام) در راه رسیدن به شهادت و تقرب به خدا، از ایشان سرزده و جالب است بدانید که پس از آن نیز معجزاتی بسیار عجیب تر از این حضرت نمایان گردیده به نحوی که اکثر راویان و منابع آنها را نقل کردهاند. متوسل در باب این معجزات مینویسد:
امام حسین(علیه السلام) پس از طی مراحل و رسیدن به خاک کربلا، دیگر اسبشان قدم از قدم برنمیداشت تا آن اسب را عوض کردند، سپس اسبی دیگر برای حضرت آوردند و آن هم گامی برنداشت تا آن که پنج اسب را به همین منوال عوض کردند و هیچکدام راه نرفتند و حضرت پس از دیدن این صحنهها از نام آن سرزمین جویا شدند و پی به ماجرا بردند!
چشمهای که بدست امام حسین (ع) نمایان شد
در روضة الشهدا این گونه نقل شده است که در روز هشتم محرم بود که در لشگرگاه امام حسین (ع) آبی پیدا نمیشد و تمامی لشگر و اطفال به تشنگی مبتلا شده بودند و فریاد العطش العطش سر میدادند. امام حسین(علیه السلام) پس از دیدن این وضعیت برخاستند و به موضعی تشریف بردند و فرمودند: این موضع را بکنید.
زمانی که کندند، چشمه آبی زلال و شیرین پدیدار گشت و همه لشگر از آب خوردند و اسبان خود را نیز سیراب کردند و پس از آن فوراً آن چشمه ناپدید شد و هر چه جستجو کردند از آن اثری ندیدند!
تو به سوی ما می آیی!
عصر روز تاسوعا عمر سعد لشگر خود را فراخواند و پیش از غروب آفتاب به خیام امام حسین(ع) حمله نمود. امام که در جلوی خیمهشان نشسته و دو زانو را دربند شمشیر قرار داده بودند و در اثر خستگی خوابشان برده بود، ولی خواهرشان حضرت زینب(س) بیدار بودند، از این ماجرا آگاه گشتند، به نحوی که در کتاب چهره درخشان حسین بن علی(ع) نقل است: حضرت زینب صدای حمله سپاه را از نزدیک میشنود و با ملایمت به برادر نزدیک شده و میگوید: برادر بانگ و فریاد نزدیک میشود آیا نمی شنوید؟ امام سر برمی دارند و میگویند: جدم رسول خدا (ص) را در خواب دیدم، به فرمود: تو نزد ما میآیی!
خواهر بزرگوارشان سیلی به صورت خود نواختند و فرمودند: ای وای! ای وای! و امام فرمودند: خواهر بزرگوارم وای بر تو نباشد و آرام باشد، زیرا این حق است.
خداوندا، بچشان به او عذاب آتش را در دنیا!
محمد رفیع گرمرودی تبریزی مینویسد؛ هنگامی که ابن جویریه مزنی، چون نگاهش به آتش- در خندقهای اطراف چادرها- افتاد، مشغول به دست زدن شد و فریاد کشید: ای حسین و ای یاران حسین بشارت باد بر شما آتش دوزخ و براستی چه شتاب کردهاید بسوی این آتش!
امام فرمودند: این مرد کیست که این سخنان را می گوید؟ عرض کردند: ابن جویریه مزنی است، و سپس حضرت اینگونه بر او نفرین کردند: خداوندا؛ بچشان به او عذاب آتش را در دنیا ، بلافاصله پس از گفتن این سخنان، اسب آن ملعون رمیده، و آن را در همان خندق (که بوسیله آن امام و یارانش را مسخره مینمود) انداخت و آتش کارش را ساخت و امام پس از دیدن این واقعه فرمودند: الله اکبر، من دعوة ما اسرع اجابتها، الله اکبر، چه زود این نفرین اثر نمود.
بازپس فرستادن نامه خدا از سوی امام!
در کتاب چهره درخشان حسین بن علی(ع) به نقل از اسرار حسینیه، آمده است: زمانی که سیدالشهدا (علیه السلام) با صدای بلند و غمگینانه ندا داد آیا یاوری هست که مرا یاری کند، پایههای عرش خدا لرزید و آسمانها گریستند و فرشتگان ضجه زدند و عرض کردند: پروردگارا؛ این حبیب تو و نور چشم حبیب توست، به ما اجازه بده تا یاریش کنیم.
پس صحیفهای (نامهای) از آسمان در دست آن حضرت افتاد و هنگامی که پشت صحیفه را نگاه فرمودند مشاهده نمودند که با خطی روشن و واضح نوشته شده است: ما مرگ و شهادت را بر تو واجب ننمودهایم و تو مختاری که انتخاب کنی، و بدان که مقام تو در نزد ما محفوظ است و اگر بخواهی ما این گرفتاری را از تو برطرف میسازیم، بدان که همه آسمانها و زمین و جن و فرشتگان را به فرمان تو درمیآوریم و هر گونه که میخواهی به آنان فرمان ده تا آنان این کافران و از خدا بی خبران را نابود کنند.
در آن هنگام تمام آسمانها و زمین پر بود از فرشتگانی که سلاحهایی از آتش در دست داشتند و منتظر فرمان امام حسین (ع) بودند.
هنگامی که امیر عالم از مضمون نامه پروردگار خویش آگاهی پیدا نمودند، صحیفه را به آسمان فرستادند و فرمودند: پروردگارا؛ دوست دارم، که هفتاد بار یا هفتاد هزار بار کشته شوم و دوباره زنده شوم، و همچنان در طاعت و بندگی و دوستی تو باشم و من از ادامه زندگی بعد از کشته شدن یارانم بیزارم.
دیدار سلطان هندوستان با امام، چند ساعت قبل از شهادت!
در تذکرة الشهداء، تألیف ملاحبیب الله کاشانی ماجرای جالبی از دیدار امام حسین(علیه السلام) با سلطان هندوستان، آن هم فقط چند ساعت قبل از شهادت ایشان آمده که بی شک به معجزهای میماند.
در سرزمین هندوستان، سلطانی بود که «قیس» نام داشت و از محبان حضرت سیدالشهدا(علیه السلام) بود. وی در روز عاشورا به قصد شکار به صحرا رفت و آهوئی نظرش را جلب کرد و در پی آن از همراهانش جدا شد تا به دره ای رسید و آهو از نظرش ناپدید شد و ناگه شیر عظیمی در مقابلش حاضر شد و راه او را بست. قیس که حیران شده بود و از طرفی نیز خبر نداشت که امام حسین (ع) در کربلا است، روی به مدینه کرد و عرض نمود: یا اباعبدالله، مرا دریاب.
آن حضرت در همان حال که مشغول جنگ بود، به چشم برهم زدنی خود را به سلطان قیس رسانید و آن شیر را از او دفع نمود، سپس قیس نگاه کرد و بزرگواری را دید که چهرهاش مانند خورشید میدرخشید ولی بدنش از فراوانی جراحات جای سالمی نداشت، عرض کرد: جانم فدایت تو کیستی که مرا نجات دادی؟ حضرت فرمود: منم حسین بن علی ابی طالب که به او پناه بردی و استغاثه کردی.
سپس قیس عرض کرد: این زخمها چیست بر بدنتان؟ حضرت بطور خلاصه ماجرای کربلا را برای وی نقل نمودند. قیس که بسیار متأثر شده بود عرض کرد: سرور من؛ مرا چندین هزار لشگر است، اجازه فرما تا به یاری شما بیاییم. حضرت فرمودند: ای قیس؛ به وعده شهادت من بیش از چند ساعت نمانده... و سپس حضرت از مقابل سلطان قیس ناپدید گردیدند.
عکسالعمل شیطان از شهادت سیدالشهدا (علیه السلام)
متوسل مینویسد: در روایتهای خاندان وحی، برای گریستن در مصایب آمده است، هیچ چیز شیطان را مانند ندبه کردن و گریه کردن بر حضرت سیدالشهدا(ع) به خشم نمیاندازد. در آخرین وصیت حضرت اباعبدالله(علیه السلام) به فرزند بزرگوارشان امام زین العابدین (علیه السلام) این گونه آمده است: ای فرزندم؛ سلام مرا به شیعیانم برسان و به آنها بگو، پدرم غریبانه از دنیا رفت، پس بر او نوحه سرایی کنید و به شهادت رسید، پس به او گریه کنید.
همچنین در این زمینه به نقل از قدس آنلاین؛ در تذکرة الشهدا نقل شده است که پس از شهادت امام حسین(علیه السلام) ابلیس لعین از خوشحالی پرواز کرد و تمام زمین را گشت و شیاطین و عفاریت را به دور خود جمع کرد و گفت: ای شیاطین؛ ما امروز به آرزوی خود رسیدیم، و مردم را اهل جهنم کردیم، مگر کسی که در این مصیبت گریه کند و به دوستی و محبت آل محمد (ص) مصمم گردد. پس تا می توانید مردم را از این واقعه در شک اندازید و از آگاهی از این مصیبت باز دارید تا زحمت من به هدر نرود.
ران گندیده ابن زیاد
یکی دیگر از معجزاتی که پس از شهادت حضرت به وقوع پیوست در باب ابن زیاد (علیه العنة) رخ داد به نحوی که در کتاب ریاض القدس مکتوب است، آمده است: ابن زیاد، بعد از دیدن سر مبارک سیدالشهدا و زدن چوب بر چهره مبارک ایشان، سر مقدس امام حسین (علیه السلام) را گرفت و در صورت ایشان نگاهی کرد، ناگهان دست نحسش لرزید و آن خورشید فروزنده به زانوی او فرود آمد، قطره خونی به ران او چکید که از لباس او گذشت و ران کثیف او را سوراخ کرد و از سوی دیگر بیرون آمد. پس از این واقعه ابن زیاد آن زخم را هر چه مداوا میکرد خوب نمیشد و چون به شدت بوی تعفن از ران پایش به مشام میرسید، به ناچار دائم بر آن عطر میمالید که بوی بد آن را دیگران استشمام نکنند!
آه دل ام کلثوم
در تذکره الشهدا نقل شده است که سهیل میگوید: هنگامی که سر امام حسین(علیه السلام) بر بالای نیزه بود، قصری را دیدم که پنج زن در آن نشسته بودند و در میان آنها پیره زنی خمیده بود و چون سر مطهر به نزدیکی آن قصر رسید، پیرزن سنگی برداشت، و بر صورت امام حسین(علیه السلام) زد و به روایتی چنان با شدت آن سنگ را زد که از بالای نیزه سر مبارک بر روی زمین افتاد، ناگاه صدای ناله زنان و طفلان بلند شد.
پس چون ام کلثوم این صحنه را مشاهده کرد، بی طاقت گردید و گفت: خداوندا این زنانی را که در بالای این منظر، منزل دارند بزودی هلاک نما، هنوز دعای آن معصومه تمام نشده بود، که آن قصر خراب شد و آن زنان با جمعی بسیار هلاک شدند و سپس حضرت زینب فرمودند: «الله اکبر، من دعوه ما اسرع اجابته»
خواب هنده زن یزید
یکی دیگر از ماجراهای مستند پس از شهادت امام حسین(علیه السلام) که در منابعی چون، بحارالانوار، الوقایع و الحوادث و منتخب نقل گردیده شده است ماجرای خواب هنده زن یزید است.
توسلی در این باره مینویسد: از هنده، زن یزید نقل شده است که گوید: شب هنگام به طرف رختخواب خود رفتم، دیدم دری از آسمان گشوده شد و فرشتگان دسته دسته به سوی سر مقدس امام حسین(علیه السلام) که نزد ما بود فرود میآمدند و میگفتند: السلام علیک یا أبا عبدالله، السلام علیک یابن رسول الله.
ناگاه دیدم ابری از آسمان پایین آمد که مردان بزرگوار بسیاری در آن بودند، در میان آنها مردی گندمگون ماه روی بود، او با سرعت در پیشاپیش آنها حرکت میکرد، آمد تا خود را بر سر مبارک امام حسین(علیه السلام) انداخت و شروع کرد به بوسیدن دندانهای آن حضرت در حالی که میفرمود: فرزندم تو را کشتند؟ آیا آنها تو را نشناختند و از نوشیدن آب تو را بازداشتند؟ ای فرزندم؛ من جد تو رسول خدا هستم، و این پدرت علی مرتضی، و این برادرت حسن، و این عموی تو جعفر و این عقیل و اینها حمزه و عباس هستند.
هنده گوید: هراسان و ترسان از خواب بیدار شدم، ناگاه نوری دیدم که بر سر مطهر امام حسین(علیه السلام) میدرخشد.
----------------------------------------------------
منابع:
۱- مدینه المعاجز و ملحقات احقاق الحق
۲- روضة الشهداء
۳- چهره درخشان حسین بن علی(علیه السلام)
۴- تذکره الشهداء
۵- ریاض القدس
منبع:باشگاه خبرنگاران
من البين ياحسين من زغري وشاب الراس
واي از دست جدا؛ اي حسين! از غمت در کودکي موي سرم سفيد شد.
تانيت ناديت ليش تأخر عباس؟
انتظار کشيدم؛ فرياد برآوردم؛ چرا عباس دير کرد؟
ريته يـمي .. يـجلي همي .. وينه عمي
کاش پيش من مي ماند و غم مرا برطرف مي ساخت؛ عمويم کجاست؟
ليش تأخر عباس؟
چرا عباس دير کرد؟
أنا ياحسين العزيزة ... سکنة يا صيوان داري
اي حسين! اي سرپناه من! من سکينه، دردانه تو هستم.
اعتذر منک يابوي ... وادري مقبول اعتذاري
اي پدر! از تو مغذرت مي خواهم و مي دانم عذزخواي من قبول مي شود.
بسبب لن حشمت عمي ... من العطش وبقلبي ناري
چرا که من بودم که از عطش از عمويم آب تقاضا کردم آتشها در دل من شعله ور شد.
وراح عمي وانتظرته ... حتي ملّيت انتظاري
و چنين بود که عمويم رفت و من به انتظار او ماندم و آن قدر منتظر شدم که از انتظار خسته شدم.
مليت .. ظليت .. انطر واحسب لحظات
از انتظار خسته شدم پيوسته؛ لحظه ها رو شمردم.
وتنوح .. هالروح .. تقدر تصبر هيهات
و اين جان به لب رسيده فرياد مي کرد.
دمعي يهمي ... جفني مدمي ... وينه عمي
شاکم جاري است؛ چشمان خونين است.
ليش تأخر عباس؟
چرا عباس دير کرد؟
من البين ياحسين من زغري وشاب الراس
واي از دست جدا؛ اي حسين! از غمت در کودکي موي سرم سفيد شد.
تانيت ناديت ليش تأخر عباس؟
انتظار کشيدم؛ فرياد برآوردم؛ چرا عباس دير کرد؟
ريته يـمي .. يـجلي همي .. وينه عمي
کاش پيش من مي ماند و غم مرا برطرف مي ساخت؛ عمويم کجاست؟
ليش تأخر عباس؟
چرا عباس دير کرد؟
انتظر والقلب يـخفق ... مثل جنحان اليمامه
انتظار مي کشم در حالي که قلبم مانند بال پرندگان در حال پر پر زدن است.
قلت ليش طلبت منه ... الماي واخذتني الندامه
به خودم گفتم چرا از عمويم آب طلب کردم. خود را سرزنش کردم و به شدت پشيمان شدم.
هم صدق يرجع لي عمي ... برايته وجوده وحسامه
آيا عمويم باز خواهد گشت؟ آيا علم و مشک آب و شمشير او را خواهم ديد؟
ريت لا يروي دليلي ... بس يرد لي بالسلامه
من سيراب شدن را نمي خواهم؛ فقط مي خواهم به سلامتي پيش من برگردد.
ياريت .. لا جيت .. لا منه طلبت الماي
کاش به کربلا نمي آمدم؛ کاش از او آب طلب نمي کردم.
ونيت .. اتـمنيت .. لا تبرد نار حشاي
هرگز آتش دل سرد نمي شود.
هذا هضمي .. موتي حتمي .. وينه عمي
اين بلاي عظيمي است که به من وارد شده؛ مرگم حتمي است. عمويم کجاست؟
ليش تأخر عباس؟
چرا عباس دير کرد؟
من البين ياحسين من زغري وشاب الراس
واي از دست جدا؛ اي حسين! از غمت در کودکي موي سرم سفيد شد.
تانيت ناديت ليش تأخر عباس؟
انتظار کشيدم؛ فرياد برآوردم؛ چرا عباس دير کرد؟
ريته يـمي .. يـجلي همي .. وينه عمي
کاش پيش من مي ماند و غم مرا برطرف مي ساخت؛ عمويم کجاست؟
ليش تأخر عباس؟
چرا عباس دير کرد؟
هاک خذ مرسال مني ... وللقمر روح وتعنه
اي پدر! اين پيغام را از من بگير و پيش ماه شب چهارده (قمر بني هاشم) برو.
انشد عليه الشريعه ... بلکي تسمع خبر عنه
از نهر علقمه درباره او سؤال کن تا شايد خبري از او بگيري.
ولو ان يا بوي لقيته ... عن لساني اعتذر منه
و اگر اي پدر او را يافتي، از زبان من از او عذرخواهي کن.
قله ياعباس ارجع ... ما تريد الماي سکنه
به او بگو اي عباس! بررگد. سکينه ديگر از تو آب نمي خواهد.
ترجيت .. وادعيت .. ياريتک حي تلقاه
آرزو مي کنم و دعا مي کنم که او را زنده بيابي.
موجود .. وردود .. ترجع للخيمه وياه
صحيح و سالم؛ سرزنده؛ با او به خيمه گاه برگردي.
هو حلمي .. هو عزمي .. وينه عمي
او روياي من است؛ او اميد من است؛ عمويم کجاست؟
ليش تأخر عباس؟
چرا عباس دير کرد؟
من البين ياحسين من زغري وشاب الراس
واي از دست جدا؛ اي حسين! از غمت در کودکي موي سرم سفيد شد.
تانيت ناديت ليش تأخر عباس؟
انتظار کشيدم؛ فرياد برآوردم؛ چرا عباس دير کرد؟
ريته يـمي .. يـجلي همي .. وينه عمي
کاش پيش من مي ماند و غم مرا برطرف مي ساخت؛ عمويم کجاست؟
ليش تأخر عباس؟
چرا عباس دير کرد؟
جای جای سرزمین پهناور ایران اسلامی، از قله های سرد و برف پوش تا صحراهای گرم و تفتیده خوزستان، هنوز یادآور رستاخیز خروشی جاوید و تلاشی سراسر امید و نوید از امتی سروقامت و مؤمن بر ضد طغیان و تجاوز است. امت واحده ای که زير پرچم جمهوری اسلامی که در طول هشت سال دفاع مقدس، پاره های تن خود را در راه آرمان های مقدس اسلام تقدیم کرد تا هماره سر بلند و سرافراز باشد.
سخن از سرافرازان عالم مجاهدی است که وقتی پرده های حجاب را کنار بزنیم و چشم دل به کاروان گلگون کفنان جاوید تاریخ بگشاییم، مشعل های فروزانی را می بینیم که انوار پر فروغشان بر چهره های نورانی شهیدان می درخشد. این خورشیدهای جهان افروز عالم ابدیت، عالمان مجاهدی هستند که علم و عمل را درآمیختند و در نبرد حق و باطل و چکاچک شمشیرها، خطبه شهادت زمزمه کردند و با سینه سرشار از عشق و معرفت به لقای حق شتافتند.
می خواهم از مردان مجاهد فی سبيل الله سخن بگویم که نام آنها در کوه ها، دشت ها، دریاها و پهنه آسمان آبی این سرزمین پراکنده و ارتفاع ایمانشان به دست متبرک امام ـ رضوان الله علیه ـ رسم شده است؛ همان سوارانی که خورشید، بارقه چشمانشان را تلاوت می کرد و ردای پیامبر بر دوش، در اوج پرواز حکایت خاکساری بشر و تفسیر تعالی اندیشه و بی پایانی اخلاص بودند. مبارزه این بزرگمردان روحانی در جبهه های هشت ساله یک رنگ و مردانه بود؛ به رنگ آبی دریا که سواحل صبحگاهی دریای ایمان را به تماشای تکلم دریا و خروش امواج قنوت فرو می خواند و بدین سان، این عمامه پوشان سپید دل، هدیه ای برای نسل های دیگر در امتداد تلألؤ آیینه های خاطره به جاری زمان سپردند.آنها مجاهدان روحانی بودن که در طول هشت سال دفاع مقدس هم سنگر علم در فيضيه را زنده نگه داشتند هم فرمان رهبر کبير انقلاب را لبيک گفته وبا حضور خود در جبهه های حق عليه باطل هم دوش با همسنگران مبارز خود به دفاع پرداختند.
نقش روحانیان پیرو خط ولایت در طول هشت سال دفاع مقدس بر هیچ کس پوشیده نیست. گواه این مدعا، خِیل شهدای آنان است که در مقایسه با دیگر اقشار، بیشترین تعداد را دارد. این بزرگمردان با نهادن جان خود در طبق اخلاص، نامشان را بر تارک شهدای هشت سال دفاع مقدس حک کردند؛ روحانیان شهیدی چون شيخ محمد خونجگری، شيخ محمد محمدی ، شيخ علی فردوسی و... که گواهی بر رزم بی امان روحانیت معظم، رسیدن به لقاء الله و خونین شدن چهره پاک و نورانی آنان است.
جهاد در راه خدا و دفاع از حریم اسلام و میهن اسلامی تا مرز شهادت، وظیفه ای الهی و آرمانی انسانی است که ملت همیشه در صحنه ایران از قشرهای گوناگون این وظیفه را در طی سال های دفاع مقدس به خوبی ایفا کردند. در بین این شهیدان زنده که در صفوف مقدم جهاد نام خود را ثبت کردند و گوی سبقت ربوده اند، جمعی از برادران روحانی هستند که خون پاک خود را با خون دیگر شهدا به هم آمیخته و در صف مقدم جبهه های ایمان و عمل پیشتاز بوده اند. سلام و درود بر حاملان امانت الهی و رسالت نبوی!
مقام معظم رهبری(دامت برکاته) در شأن مقام آن عزيزان می فرمايند:«چه سعادتمند وبلند اخترند شهدائی که در جوار رحمت الهی در کنار امام عارفان، خمينی کبير، آرميده اند».
کليد واژه ها
نقش، روحانيت ، هشت سال، دفاع مقدس، ديروز وامروز
حوزه، روحانيت، روحانی، علوم دينی، مدرسة علميه. اينان واژه های مقدسی هستند که هاله ای از نور وقداست دور آنان را فرا گرفته است واين قداست ونورانيت ريشه در تاريخ دور ونزديک دارد، ريشه در حکومتها، جنگها ودفاعها دارد. اگر بخو اهيم اين واژه ها را بررسی کنيم به شيخ مفيدها وانصاريها وحضرت امام می رسيم حتی بالاتر به امامان معصوم وبالاتر به پيامبران الهی ودر نتيجه به حضرت آدم می رسيم.
مگر پيامبر چيزی غير از روحانی است! براستی روحانی يک پيام آور به تمام معناست.پيام دين، مذهب، طريق زندگی از مهد تا لحد، رستگاری، پيام دفاع از مظلوم در برابر ظالم، پيامبر آزادی ، استقلال، پيام آور علم وعمل است.
روحانيت بوده است که در فراز ونشيب تاريخ با مردم بوده، زبان آنها را فهميده وبه درد آنان مرهم می گذاشتند وحقشان رااز طبقه ظالم می گرفتند.آنها با آه يتيمان دم ساز وبا نالة ضعفا وفقرا هم راز بوده وهميشه کمک حال محرومين ومستضعفين بودند. مردم مسلمان به خصوص شيعه زحمات روحانيت ر ناديده نمی انگارند.
فصل1-وظايف علما
در زمان رسالت پيامبران راه احياء شرايع سابق منحصر بود به اين که پيامبری که از طريق وحی، مطالب به آنها القا شده است بيايند ومطالب را برای مردم روشن بکنند. علم وعالم آنقدر تکامل پيدا نکرده بود که بتواند ميراث انبیاء را حفط کند.پيغمبر اکرم(ص)فرمودند:«العلماء ورثه الانبياء»علما حافظ ونگهدارندة مواريث انبياء هستند.ووظيفه ديگر آنها جزئيات را بر کليات تطبيق کردن، فروع را براصول تطبيق دادن واجتهاد کردن است.اقبال لاهوری در کلامی می فرمايد:«اجتهاد در اسلام نيروی محرکة دين است».
آن جمله ای که امام(ع) فرمودند:«امّا من کان من الفقهاء صائناً لنفسه حافظاً لدينه، مخالفاً علی هواه، مطيعاً لامر مولاه فلعوام أن يقلدوه»
مجتهد ومرجع بايد آن کسی باشد که در ارفع مقامات باشد، دارای صفا وعنويت ونورانيتی باشد که همان نورانيت مويد او باشد واو را تأييد کند. تنها مجهز بودن دستگاه فکری او کافی نيست بلکه بايد دستگاه روحی او هم مجهز باشد.
حضرت علی(ع)درباره علما می فرمايد:«انّ من احب عباد الله اليه عبداً أعانه الله علی نفسه» از محبوبترين بندگان خدا در نزد خدا بنده ای است که خداوند او را برنفس خودش اعانت کرده باشد.يعنی او در مخالفت با هوای نفس تأييد کرده است.
وظيفه علماء که مسئول پاسداری ايمان جامعه اسلامی ودفاع از اصول وفروع دين مقدس اسلام وتعليم وتبليغ آنها وعهده دار پاسخگو به نيازهای مذهبی مردم مسلمان هستند.
دشواريها وسختي های اين مسئوليتها در همه زمانها يکسان نيست بستگی به سطح فرهنگ ودرجه فعاليتهای نيروهای مخالف اسلام است. ايشان بايد با اوضاع وجريانات زمان وشناخت عوامل دست اندکار اجتماع آشنايي کامل داشته باشند.
«العالم بزمانه لا يهجم عليه اللوابس»اگر هشت سال جنگ بر کشور ما تحميل می شود، علما به عنوان مبارز در کنار همرزمان خود در جبهه های جهاد شرکت می کنند ودر حالی که شبهات از گوشه وکنار در اذهان مردم بمباران می شود بايد پاسخگوی آنها باشند ودر جبهه نرم دشمن که ناتوی فرهنگی است با قلم وسخن به جنگ پرداخته ووظيفه امروز خود را در حوزه های علم ودرس و بحث انجام دهند.
روحانیت معاصر، وامدار تلاش هزار ساله حوزه های شیعی است. حوزه های علمیه، میراث جهاد علمی فرزانگان دانش است؛ کسانی که در تعمیق و گسترش مبانی و مفاهیم مکتب اسلام کوشیدند و در این راه، راحت و فراغت نشناختند. هجرت ها کردند و حرمان ها دیدند، ولی از تلاش باز نایستادند. امام راحل در این باره می فرماید: «حوزه های علمیه و علمای متعهد در طول تاریخ اسلام و تشیع، مهم ترین پایگاه محکم اسلام در برابر حملات و انحرافات و کج روی ها بوده اند. علمای بزرگ اسلام در همه عمر خود تلاش کرده اند تا مسائل حلال و حرام الهی را بدون دخل و تصرف ترویج نمایند... . همیشه مستضعفان از کوثر زلال معرفت فقهای بزرگوار سیراب شده اند».
با توجه به بيان اين مسائل، جايگاه روحانيت در بين مردم است. در جامعه شناسی اثبات شده است که در هر جامعه ای تقسيم کار بيشتر صورت گيرد، پيشرفت کار بهتر خواهد بود. جامعه ای که می خواهد اسلامی باقی بماند به گروهی که متخصص در مسائل اسلامی باشند وخود را وقف تحقيق در اين مسائل کرده باشند نيازمند است.
اگر اثبات شد که وجود روحانيت برای بقای اسلام لازم است، دفاع از آن نيز لازم است. بديهی است که اسلام برای بقا به اسلام شناس واقعی نياز دارد. اگر گروهی نباشند که حقايق اسلام رااز منابع اصيل آن به دست آورند، اسلامی در کار نخواهد بود. دفاع از روحانيت به اين دليل نيست که يک صنف است بلکه به دليل حمايت از منافع ولباس اوست.
امروز که سالها از پيروزی انقلاب اسلامی می گذرد وسالها از دفاع مقدس می گذرد، ضربه زدن به روحانيت ضربه زدن به اسلام است. اگر خدای نکرده از روحانی رفتار ناشايستی سرزند، تنها يک گناه شخصی نيست بلکه چون موجب از بين رفتن آبروی اسلام می شود مستوجب، عذاب مضاعف است.
همان گونه که امام امت(ره) بارها سفارش فرموده اند بايد قدر روحانيت متعهد را بدانيم واز آن جدا نشويم. روحانيون به اهل بيت عصمت(ع) متصلند ما نيز بايد دست به دامن آنها داشته باشيم تا ارتباط ما با خدای متعال واوليای او محفوظ باشد.
فصل 2-روحانيت ودفاع مقدس
جنگ تحميلی خود فرصتی مغتنم برای عالمان دينی بود. همگامی روحانيت وملت را در ايام سختی وعسرت، نشان داد.عالمان دين در طول تاريخ ايران زمين، مدافع استقلال ووحدت اراضی کشور بودند ودر اين راه، نقش پيشگامی خود را بارها نشان دادند.
عالمان دين با فتوا وپشيتبانی معنوی ومادی وحضور مستقيم در ميدانهای نبرد، علاقه ی خود را به سرافرازی مسلمين وپاسداری از عزت دينی نماياندند. در سده های اخير حضور روحانيت شيعی در مبارزات ضد استعماری ورژيمی را بر تارک تاريخ ملت ايران جای دادند.
روحانیان دوشادوش مردم باحضوردرجبهههادر هشت سال دفاع مقدس نقش کارآمدی داشت.
شوق جهاد و قرار گرفتن در شمار مجاهدان راه خدا و کسب رضایت حق در سایه ادای تکلیف، در وجود آحاد رزمندگان بهویژه روحانیان که دوشادوش بسیج مردمی، سپاه انقلابی و ارتش مکتبی در خطوط مقدم حاضر میشدند، موج میزد.
حضور روحانیان را در جبهههای نبرد، میتوان به سه شکل تقسیم کرد: عدهای برای تبلیغ به جبههها اعزام میشدند. آنها سنگرهای خط مقدم را به مسجد و کلاس درس و احکام تبدیل میکردند. برخی از روحانیان به منظور رزم وارد جبههها میشدند و به صورت بسیجی و بدون لباس روحانیت در جبههها حضور داشتند. شکل سوم حضور روحانیان در مناطق جنگی، تلفیقی از دو صورت قبلی و به گونه رزمی ـتبلیغی بود که هم در زمینه نبرد و رزم موفق بودند و هم با حفظ لباس مقدس روحانیت تبلیغ میکردند. آنها در خط مقدم جبهه، همچون دیگر رزمندگان سلاح در دست با دشمن میجنگیدند و معمولاً لباس رزم سپاه یا ارتش یا بسیج را بر تن داشتند و تنها عمامهای بر سر میگذاشتند و در مواقع مناسبی نیز به وعظ و ارشاد و تبلیغ و اقامه نماز جماعت میپرداختند. این نوع تبلیغ، اثر بسیار عمیقی در حفظ و ارتقای روحی رزمندگان داشت.
روحانيت در دفاع هشت ساله، حضور موثر خود را در چند محور انجام داد:
1-پاسداری از معنويت:
جهاد ملتمان، تنها يک دفاع نظامی نبود؛ بستری برای ساخت وساز انسانهای موحد ودلباخته بود؛ معبد عشق وعرفان ومعنويت شد؛ در عقبه های نبرد، مراحل سير وسلوک رقم خورد وعابدان شب وشيران روز، هزاران تمثال يافت.
روحانيت در اين فضا سازی نقشی موثر وبه ياد ماندنی داشت.مقام معظم رهبری(دامت برکاته)اظهار داشته اند: «در يک جمله به شما بگويم: بسا باشد که مردی آسمانی به جانی سرفرازد لشکری را
يکی از شماها، گاهی يک لشکر را به جهاد وسلاح معنوی مجهز می کند.اين خيلی ارزش دارد...جبهههای ما امتیازش بر همه جبهههای عالم این است که محراب عبادت است و در آن معنویت وجود دارد. ...
این بچهها را میبینید که وقتی میروند و میآیند چقدر منور میشوند. این با حضور شما تأمین خواهد شد.»
نماز، بالاترین ذکر، برترین نیایش و بهترین شیوه تقویت ایمان به خداست. روحانیان با اقامه نمازهای جماعت، تأثیر شگرفی در بالا بردن معنویت رزمندگان داشتند. آنها با حضور خویش، به رزمندگان آرامش، و با تلاوت آیات جهاد، مقاومت و استقامت را آموزش میدادند. روحانیان با یادآوری ایثار و پایداری مسلمانان تاریخ صدر اسلام و با ذکر مصیبتهای اهل بیت(علیهمالسلام) بهویژه سالار شهیدان، درس سلحشوری و پایداری را زمزمه میکردند.
2- پايبندی به احکام شرعی ودين آموزی آنها در جبهه ها:
یکی از دلایل حضور روحانیان در عرصههای نبرد، پاسخگویی به مسائل شرعی رزمندگان بود. این مسائل معمولاً شامل موارد زیر بودند:
1.مسائل شرعی عمومی که مورد ابتلای عامه مردم و رزمندگان بود؛
2.مسائل اختصاصی جبهه و مرتبط با شخص رزمنده، مانند اذن پدر و مادر برای حضور در جبهه، روزه و نماز در جبهه و...؛
3.مسائلی که دربرگیرنده احکام کلی جنگ و جهاد بود.
جبهه ها نمونه ی اعلای تقيد به شريعت بود واين التزام شايد در طول تاريخ، کم نظير باشد.مقيد بودن عالمان دينی به ادای واجبات وترک محرمات وحتی انجام مستحبات وپرهيز از مکروهات، نمای غالب رزمندگان کشور بود. وسرّ اين پايداری واستواری در نبرد حفظ همين روحيه بود.بدون حضور روحانيت جبهه ها وجنگ می توانست مکان آفات بسيار شود وتلاش تبليغی روحانيت، از ظهور وبروز آن جلوگيری کرد ومقام معظم رهبری(دامت برکاته)در اين زمينه می فرمايد:«اگر روحانی نباشد، بعضيها البته آن روحيه وايمان رادر جبهه حفظ خواهند کرد وبعضی هم نه. می دانيد که درجات ايمان، مختلف است. بعضيها يک درجه ايمان دارند، بعضيها ده درجه ايمان دارند...کسی که ايمانش يک مقدار ضعيفتر است، بايد دائماً در او ايمان تزريق کرد واين، با حضور روحانی است»
3- روحانیان وتقویت روحیه
کارشناسان نظامى، 75 درصد پیروزی را در گرو روحیه عالی نظامیان و رزمندگان میدانند و تنها 25 درصد دیگر را به عواملی چون تسلیحات، سازماندهى، آموزش، ارتباطات و ... نسبت میدهند.[3]فرمانده قوى، آرام و شاداب، در مواقع حساس میتواند تصمیم مناسب بگیرد و از نیرو و امکانات بهگونهای شایسته استفاده کند. سرباز با روحیه قوی و برخوردار از آرامش نیز میتواند از ابزار و وسایل جنگی بهطور صحیح و به موقع سود جسته، ضربات کاری بر دشمن وارد سازد. اما فرمانده فاقد روحیه، هنگام رویارویی با خطر، تدبیر و دقت کافی در طرحریزی و اجرای برنامهها را نخواهد داشت و رزمنده بیروحیه نیز بر اثر هراس و وحشت، تنها در پی حفظ جان خود است و قادر به استفاده از سلاح و امکانات بهطور کامل نیست. دفاع مقدس نیز از این قاعده مستثنا نبود و روحانیان، تأثیر عمیقی در تقویت روحیه رزمی رزمندگان در مقاطع حساس جنگ داشتند. نقش اساسی روحانیت در این مرحله، نگهبانی از دلها بود. اینکه قلبها را استوار بدارند و بر اطمینان و قوّت گامها بیفزایند و ایمان رزمندگان را راسخ سازند.
روحانیان با حضور در خطوط مقدم و همراهی و همگامی با فرماندهان دلسوز، مشکلات، بنبستها و شکستها را از نزدیک درک میکردند و در مواقع حساس، با تلاوت یک آیه، با قرائت یک حدیث و...، فرماندهان را از فشارهای روانی ناشی از مشکلات خارج میساختند و موجب تقویت روحیه آنان میشدند. حضور روحانیان و همراهی با فرماندهان در شبهای عملیات و در خطوط مقدم و پاتکهای شدید دشمن، بروز رشادتها، شجاعتها و خطرپذیریها، از مواردی است که در عمل موجب تقویت روحیه فرماندهان جنگ میشد.
نقش اساسی حوزه وروحانيت، در حضور تبليغی خويش، نگاهبانی از دلها بود، اين که قلبها را استوار نگه دارد وبر اطمينان وقوت گامهای آنها بيفزايد، از ضعف ودو دلی وهجمه داخلی شيطان باز دارد وبر يقين وايمان واستواری وپابرجايي، اضافه نمايد.
مقام معظم رهبری(دامت برکاته) می فرمايد:« نقش شما روحانيون، به قدر نقش فرمانده است ونه کمتر. اگر همان گروهان يا گردان يا تيپ يا لشکر که در آنجا مسقرند، فرمانده نداشته باشند، مثل تنی هستند که سر ندارند، واگر شما(روحانيون) را نداشته باشند، مثل کالبدی هستند که قلب ندارند...فکر است که انسان وجسم را نشاط می بخشد. روحيه است که به دست وپای انسان، قدرت می دهد. قوت قلب است که پای انسان را در ميدان جنگ ودر ميدان خطر، محکم نگه می دارد والاّ يک مشت استخوان پيکر مدرّس که چيزی نبود وبا يک سيلی رضاخان، آن طرف می افتاد. آن چيزی که مدرس می کرد، دل اوبود. من بارها گفته ام که در ميدان جنگ، آنچه اول می گريزد وبه هزيمت می افتد، دل ماست وبعد جسم ما. اول، دلمان رادر مقابل خطر از دست می دهيم وبعد جسممان به دشمن پشت می کند. اين دل را چه کسی می تواندآباد کند؟اين ذهن را چه کسی می تواند با نشاط نگه دارد؟ اين جان را چه کسی می تواند شاداب حفظ کند؟ شما ونصايح بالغه وفکر دادنتان، شما اين را در جبهه ی جنگ، بارها تجربه کرده ايد؛ خود من هم تجربه کرده ام».
روحانی، با حضور تبليغی خود، دلهای مردّد را آرام می کرد؛ وسوسه ها رااز جانها می زدود؛ آرامش روحی را به رزمندگان می داد؛ با تلاوت آيات جهاد ومقاومت، تکليف استقامت را آموزش می داد؛ با ياد کرد تاريخ صدر اسلام، صحيفه ی ايثار وشجاعت رادر برابر ديدگان ايشان می گشود، با ترنم مصايب اهل بيت ونوحه سرايي سالار شهيدان(ع) درس سلحشوری ومظلوميت را زمزمه می کرد.
در پرتو اين تلاش مداوم، جبهه ی دفاع مقدس، سرشار از روحيه وقدرت روانی بود. رزمندگانی که طولانی شدن جنگ، آنان را نمی فرسود، آبديده ترشان می ساخت، شور واشتياق آنها را افزونتر می کرد وآنان رادر تداوم راه، پايدارتر می نمود. پس از هشت سال مشقت وعسرت، با زهری که در جام بلا وابتلا، امام مجاهدان روح الله خمينی(ره) برجان نوشيد، چه بسيار بسيجيانی که از جان ودل گريستند ومصيبت زده در فراق ايام جهاد وجام مانده از شهادت ودوستان شهيد خود به ماتم نشستند. واين همه جز به امداد نفس امام وحضور موثر تبليغی روحانيون نبود.
مقام معظم رهبری(دامت برکاته) می فرمايد:«در جبهه های جنگ، برادران روحانی می توانند با نصايح حسنه، با بيان حقايق، با خواندن قرآن وحديث، با توسل وتوجه وبا ذکر ودعا، يک انسان را به ده ويا دهها انسان تبديل کنند. اين خيلی مهم است...اين شعر صائب تبريزی يادم آمد که می گويد:
عشاق را به تيغ زبان گرم می کنيم
چون شمع تازيانه ی پروانه ايم ما»
طلبه شهید، از تبار کسانی است که شرف جهاد را با فضیلت علم به هم آمیختند و مصداق عالم عامل شدند. او از طایفهمردانی است که یک پای در درس فقه داشتند و پای دیگر در درس عشق و با وضو بر سر هر دو کلاس حاضر میشدند. او از نسل «عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ» است.
رهبر کبیر انقلاب، درباره شهیدان حوزه و روحانیت فرمودند:
«سلام بر حماسهسازان همیشه جاوید روحانیت، که رساله علمیه و عملیه خود را به دم شهادت و مرکب خون نوشتهاند و بر منبر هدایت و وعظ و خطابه ناس، از شمع حیاتشان گوهر شبچراغ ساختهاند...کدام انقلاب مردمی ـ اسلامی را سراغ دارید که در آن، حوزه و روحانیت پیشکسوت شهادت نبودهاند،بر بالای دار نرفتهاند و اجساد مطهرشان بر سنگفرشهای حوادث خونین به شهادت نایستاده است؟ خدا را سپاس میگزاریم که از دیوارهای فیضیه گرفته تا سلولهای مخوف و انفرادی رژیم شاه، و از کوچه و خیابان تا مسجد و محراب امامت جمعه و جماعات، و از دفاتر کار و محل خدمت تا خطوط مقدم جبههها و میادین مین، خون پاک شهدای حوزه و روحانیت، افق فقاهت را گلگون کرده است و در پایان افتخارآمیز جنگ تحمیلی نیز، رقم شهدا و جانبازان و مفقودین حوزهها نسبت به سایر قشرهای دیگر، زیادتر است».
4- روحانيون وتحکيم ارزشهای اخلاقی
در ميان ابعاد وجودی انسان، هيچ بعدی چونان اخلاق در غربت وانزوا وناديده زار نگرفته است. باورهای اعتقادی در جامعه ما، کم وبيش در بين اقشار مختلف مردم استوار وخلل ناپذير بوده ومانده اند، وملتزمان به قوانين عملی شريعت، اندک نبوده ونيستند. اما در قلمرو ارزشهای اخلاقی، چنان ترسيمی وجود نداشته وندارد.
دروغ وحرص، طمع، ونفاق، خودگرايي وخود خواهی ودهها رذيله ی اخلاقی ديگر، مرضهای شايع وبيماري های فراگير جامعه به شمار آمده وهمچنان حضوری غالب در بين مردم دارند.
8سال دفاع مقدس، فرصتی برای اقشار مختلف جامعه بود، تا اين خلأ اخلاقی راپر کند واز راه تماس با دنيای واقعی که حقيقت در آن آشکار بود وانسانهای آن سرزمين فرشتگانی بودند که خود را از سراب خود گرايي وفرديت جدا دانسته واز زندگی مادی که همه آن تجمل بوده وچشم ظاهر همه را پر کرده بود، بيرون کشيدند وايثار واز جان گذشتگی و خود را فداکردن بر زندگی فردی حاکم گرداند ودفاع مقدس در بين آنها توازنی در معارف واخلاق ايجاد کرد وجامعه را به سوی يک رنگی سوق داد.
مقام معظم رهبری(دامت برکاته) می فرمايد:«ما ملت ايران، همين حالا هم، با اين که انقلاب کرديم ومسير فرهنگ جوامع اسلامی- نه فقط جامعه ی خودمان- را عوض کرديم واين قابل انکار نيست؛ ولی از لحاظ اخلاق وعمل اخلاقی وخصلتها، هنوز تا آنچه که بايد باشيم، فاصله هايي داريم. به اين نکته توجه بکنيد .سخت تر از همه چيز هم، اخلاق است.
حالا ما اگر بخو اهيم ملتمان را به اخلاق اسلامی عامل بکنيم وتخلق به اخلاق الله رادر آنها پياده نماييم، يکی از بهترين جاها، جبهه ی جنگ است؛ چون اصل اولی واساسی در باب اخلاق، مجاهدت با نفس است ومجاهدت با نفس، در جبهه ی جنگ وجود دارد؛ زيرا نفس انسان، راغب به رفاه وحيات وبقا وآسايش است وجبهه ی جنگ، ضد همه ی اينهاست».
در 8سال دفاع مقدس جهاد اکبر با جهاد اصغر آميخت وجبهه، فرصتی مبارک برای تهذيب نفس وپيراستگی وآراستگی درون شد. در اين رخداد، نقش روحانيت موثر بود. آنها با تبليغ ارزشهای اخلاقی در ايام حضور، بهره وری از فضای اخلاقی جبهه را افزايش دادند. همچنين عالمان وطلاب پاکباز ومخلص خط امام با عمل خويش به تشنه کامان معنويت، درسهای اخلاق وصفا ومهر دادند ودر راه ارتقای اخلاقی جامعه، کوشيدند.
فصل 4-روحانيت ومسجد ودفاع مقدس
مساجد و ائمهي جماعات، از بدو ظهور اسلام در نشر معارف اسلامي و استحكام حكومت اسلامي بسيار نقش آفرين بودهاند. در دوران پيروزي انقلاب اسلامي و هشت سال دفاع مقدس، شاهد تأثير شگرف مساجد در معرفي انقلاب اسلامي و ساماندهي نيروها به ويژه بسيج مردمي در دوران دفاع مقدس و نشر و ترويج فرهنگ ايثار و شهادت بوديم، كه اهم آنها عبارتند از:
1-مسجد؛ اولين پايگاه حكومت اسلامي
هستهي اوليهي حكومت اسلامي در مسجد پيريزي شده بود. زمانيكه رسول اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ از مكه به مدينه هجرت كردند، با همكاري مهاجرين و انصار مسجد قبا را بنا نهادند و عملاً با احداث اين مسجد، بنيان حكومت اسلامي شكل گرفت. حضور رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله ـ درمسجد و رسيدگي به امور مردم در كنار برگزاري نماز و عبادت، جلوهي خاصي به مسجد بخشيده بود. مسجد، همچنين مركز تعليم و تربيت ديني مسلمانان و فراگيري اصول حكومت داري به ويژه عدالت بوده است، از اين رو قرآن كريم ميفرمايد:
«قُلْ اَمَرَ رَبّي بِالْقِسْطِ وَاَقيموُا وُجُوهَكُمْ عِنْدَ كُلّ مَسْجِدٍ وَّ ادْعُوهُ مُخْلِصينَ لَهُ الدّينَ»
«بگو: پروردگارم امر به عدالت كرده است، و توجه خويش را در هر مسجد و به هنگام عبادت به سوي او كنيد و او را بخوانيد؛ در حالي كه دين خود را براي او خالص گردانيدهايد.»
2- مسجد، محور وحدت
پيامبر اكرم (ص) همزمان با احداث بناي مسجد قبا، درس مشاركت و همدلي را عملاً به مسلمانان آموختند؛ به گونهاي كه مهاجرين و انصار در احداث بناي مسجد دوشادوش هم كار ميكردند و صفا و صميميت بين آنها روز به روز بيشتر ميشد. از اين رو مسجد، محور وحدت و همدلي بود و مسجد ضرار كه باعث تفرقهي بين مؤمنان بود، ويران گرديد.
«وَّالَّذينَ اتَّخَذوُا مَسْجِداً ضِراراً وَّ كُفراً وَّ تَفْريقاً بَيْنَ الْمُؤْمِنينَ وَ اِرْصاداً لِّمَنْ حارَبَ اللهَ وَ رَسُولَه مِنْ قَبْلُ...»
«كساني هستند كه مسجدي ساختند براي زيان به مسلمانان و تقويت كفر و تفرقه افكني مؤمنان و كمينگاه براي كسي كه از پيش با خدا و پيامبرش مبارزه كرده بودند.»
بنابراين، مسجد ضرار اصلاً مسجد نبود، زيرا اصالت و حقيقت مسجد بر پايهي تقويت ايمان و وحدت بين مسلمانان است، نه تفرقه.
3-مسجد، تنها رسانهي مطمئن
مسجد در صدر اسلام تنها مركز اطلاعرساني به مردم بود. خبر، حوادث و پيشامدهاي مهم ـ مخصوصاً تصميم براي غزوات ـ در مسجد به مسلمانان اعلام ميشد. گاهي تصميمات مهم حكومتي در مسجد به اطلاع مردم ميرسيد. مسلمانان هم تنها خبري را صحيح و معتبر ميشمردند كه از طريق مساجد و ائمهي جماعات منتشر ميشد.
مساجد، در دوران پيروزي انقلاب اسلامي نقش اوليهي خود را بازيافتند؛ به طوري كه خبرهاي مهم انقلاب اسلامي ـ به ويژه اعلاميهها و پيامهاي امام خميني(ره) از طريق مساجد به نيروهاي انقلابي ميرسيد. همچنين در دوران دفاع مقدس، نيازهاي جبهه ـ اعم از نيرو و امكانات و تداركات و پشتيباني ـ از طريق مساجد به اطلاع امت شهيد پرور ميرسيد، و مردم هم عاشقانه در حد توان اقلام مورد نياز جبههها را تأمين ميكردند و زيباترين مشاركت مدني و ديني را با اين عمل به نمايش ميگذاشتند.
همچنين خبر اعزام نيروهاي بسيجي از مسجد به اطلاع نمازگزاران ميرسيد و زن و مرد خود را براي بدرقهاي با شكوه آماده ميكردند و با قرآن و دستههاي گل و يا دستمال و پارچههاي يادگاري، مراسم بدرقه را آذين ميبستند.
همچنين خبر شهادت بسيجيهاي مسجد و مراسم تشييع پيكر آن عزيزان، از طريق روحاني مسجد و اعضاي هيأت امنا و پايگاه بسيج مسجد به مردم اطلاع داده ميشد و همگان با حضوري معنوي و ديدگاني اشكآلود، در مراسم تشييع و تدفين شهدا شركت ميكردند و تشكر و قدرداني خود را از اين طريق به حماسه آفرينان دفاع مقدس ابراز ميداشتند.
امروزه عنصر مهم در اطلاعرساني، صدق راوي و حقيقت خبر است، كه حتي بنگاههاي عظيم خبري جهان را با چالش جدي مخاطبان مواجه كرده است، اما قداست مسجد و پيشينهي تاريخي آن، اعتماد همگان به ويژه نمازگزاران را به صداقت خبررساني مساجد افزوده است و به صراحت ميتوان گفت كه مساجد سالمترين مراكز خبررساني به مردم هستند.
4- مسجد و روحانيت
اگر چه بايد در مقالهاي مستقل به نقش مهم روحانيت در مسجد پرداخت، اما در اين جا به مناسبت به نقش روحانيت در دفاع مقدس ، بايد اشارهاي به نقش ارزندهي آنان نمود؛ به طوري كه رابطهي مسجد با روحانيت مثل رابطهي جسم با روح است. بالندگي و فعاليت چشمگير مساجد در دوران انقلاب و هشت سال دفاع مقدس، مرهون زحمات و هدايتگريهاي خالصانهي روحانيت است. اگر مساجد مراكز اطلاعرساني بودند، در واقع اساس اين اطلاعرساني، روحاني مسجد بوده است. زبان صادقانه و جذاب روحانيت و تأثيرگذاري عميق آن در افكار عمومي مردم، از نكات مهم تبليغ و اطلاعرساني در نظام جمهوري اسلامي است، كه كمتر مورد توجه قرار گرفته است.
روحاني صادق و فداكار، نهتنها مردم را به مبارزه با رژيم طاغوت و حضور در صحنههاي انقلاب دعوت ميكرد، بلكه خود پيشاپيش همه در ميدان نبرد حاضر بود. پيروزي انقلاب اسلامي مرهون روشنگريها و هدايت ظريف روحانيان بود، كه به عنوان نمايندگان امين و مخلص انقلاب در دلهاي مردم ميدرخشيدند.
همچنين در دوران دفاع مقدس، نقش و حضور فعال روحانيت از سنگر مساجد تا سنگر جبهههاي غرب و جنوب كشور، از صفحات زرين كتاب تاريخ دفاع مقدس است؛ حتي عبور داوطلبانه از ميادين مين و پيشتازي
در شهادت، قداستي جاودانه به روحانيت فداكار بخشيده است.
همدلي و همزباني روحانيت در تاريخ انقلاب اسلامي و دفاع مقدس، از اسرار ناگشودهاي است كه هنوز نسل حاضر ما از آن اطلاع روشن و كافي ندارد. اگر اين راز خوب كشف شود، در واقع راه نشر ارزشهاي دفاع مقدس هم كشف ميگردد و آن حفظ پيوند معنوي مسجد با روحانيت است كه عدم اهتمام به آن، چالشهايي جدي را متوجه نظام جمهوري اسلامي خواهد كرد.
5-مسجد،پايگاه تبليغ انقلاب اسلامي و دفاع مقدس
مساجد از مراكز مهم تبليغ جهاني انقلاب اسلامي و ارزشهاي دفاع مقدس به شمار ميآيند. نگاهي گذرا به دوران انقلاب اسلامي، نشان ميدهد كه مردم حقايق انقلاب اسلامي و حوادث جهاني را از طريق مساجد دنبال ميكردند. مسؤولان و شخصيتهاي سياسي و مذهبي انقلاب، از طريق مساجد با مردم ارتباط داشتند و مطالب گفتني را به مردم منتقل مينمودند.
در دوران دفاع مقدس هم حوادث جبههها و پيامدهاي سياسي و اجتماعي عمليات رزمندگان، بيشتر از تريبونهاي مساجد براي مردم تبيين ميشد؛ حتي فرماندهان مؤثر دفاع مقدس پس از انجام عملياتهاي مهم، در مساجد حضور پيدا ميكردند، و دربارهي چگونگي عملياتها و دستاوردهاي آن ـ به ويژه تأثير آن در تحولات منطقهاي و جهاني ـ سخن ميگفتند و مردم هم سخنان پرشور آنان را بهعنوان سفيران صادق دفاع مقدس، به جان و دل ميسپردند و براي ديگران نقل ميكردند.
6-نقش مساجد در نشر ارزشهاي دفاع مقدس
مساجد پس از دوران دفاع مقدس نقش مهمي در نشر ارزشهاي دفاع مقدس و انتقال پيام شهيدان پيدا كردند. برگزاري مراسم سالگرد شهدا، برپايي نمايشگاهها، تهيهي روزنامههاي ديواري و تبليغات عمومي، از جمله فعاليتهاي مساجد پس از دفاع مقدس محسوب ميشود.
شهيدان دربارهي مسجد سفارشهاي فراوان نمودهاند؛ از آن جمله: راه ما را با حضور در مساجد ادامه دهيد. شهيدان، شب وروز به روي گلدستههاي مساجد نشسته و هنگام اذان به درب مسجد مينگرند كه كدام يك از دوستانشان در نماز جماعت حاضر ميشوند. شهيدان، نام بچههاي مسجد را نوشته و نزد امام حسين ـ عليه السلام ـ ميبرند، تا آنها را به عنوان شيعهي واقعي خود انتخاب كند و اعمالشان را تأييد نمايد.
شهيدي ديگر در وصيتنامهي خود مينويسد: نام و خاطرهي ما را در مساجد زنده نگه داريد، زيرا ما در مساجد با حقايق دين و عاشورا آشنا شديم. در مسجد جز ياد خدا همه چيز فراموش ميشود، و راز اين آيه در مسجد ميفهميم:
«وَ اَنَّ الْمَساجِدَ لِلِّه فَلا تَدْعُوا مَعَ اللهِ اَحَداً».
و همانا مساجد از آن خداست. پس هيچ كس را با خدا نخوانيد.
با توجه به سفارشهاي شهدا، متوليان امور بايد مساجد را همان گونه كه در دوران دفاع مقدس محور اصلي فعاليتهاي فرهنگي مربوط به جنگ بود، اينك نيز مركز اصلي نشر ارزشهاي دفاع مقدس بدانند و با برنامه ريزي درست و بلند مدت، نقش مساجد را در تداوم راه شهيدان نهادينه كنند.
همان گونه كه مساجد و روحانيت در پيدايش ارزشهاي انقلاب و دفاع مقدس نقش قابل توجهي داشتند، اينك در حفظ و نشر ارزشها و حماسههاي دوران دفاع مقدس هم نقش كليدي و حساسي به عهده دارند، از اين رو براي آن كه مساجد در اين زمينه به كارآمدي خود برسند، توجه به موارد زير ضروري است:
الف. تحقق مردم سالاري ديني در مساجد
يكي از بسترهاي عيني پيوند دين با مردم، مسجد است. از اين رو، زماني مردم سالاري ديني در كشور تحقق عيني پيدا ميكند كه مسؤولان و كارگزاران كشور، مساجد را مظهر پيوند علايق و آموزههاي ديني با مردم بدانند، و ائمهي جماعات را به عنوان زبان گوياي مطالبات مردم بشناسند، و ارتباط خود را با مردم از طريق مساجد نهادينه كنند و حضور در مساجد را به عنوان استماع مطالبات مردم و رفع نيازهاي آنان مغتنم بشمارند.
ب. مسجد؛ مركز فعاليتهاي فرهنگي
لازم است كارهاي فرهنگي و تبليغات ديني با محوريت مساجد انجام شود؛ بودجه و سرمايههاي فرهنگي در اختيار مساجد قرار گيرد؛ و بر اساس روز شمار انقلاب و دفاع مقدس، مجالس تبليغي و علمي، با شكوه هر چه تمامتر در مساجد برگزار گردد.
ج. مسجد؛ مركز مطالبات مردم
وقتي مسجد به عنوان بنياديترين نهاد ديني و مدني تحكيم يابد، آحاد مردم به مساجد هجوم ميآورند، زيرا در كنار نيازهاي معنوي و عبادي، مطالبات مادي و روزمرهي خود را نيز از طريق مساجد تأمين شده ميدانند.
د. مسجد و پيوند دين با سياست
پيوند دين با سياست با شعار تحقق پيدا نميكند. مساجد در طول تاريخ فعاليت خود نشان دادهاند كه براي راهبردي كردن اتحاد دين و سياست، نقش اول را بهعهده دارند. بسياري از شاهان براي مشروع جلوه دادن حكومت خود، در ظاهر به مساجد و روحانيت نزديك ميشدند؛ در حاليكه انقلاب اسلامي ما ماهيتي ديني دارد و بايد پيوند باطني خود را با مساجد حفظ كند. اگر انقلاب اسلامي بخواهد هويت ديني خود را منهاي مساجد دنبال كند، عملاً در چالش سكولاريسم گرفتار خواهد شد.
ه . مسجد؛ محل پيوند نسل امروز با فردا
مساجد، همان طور كه خانهي رزمندگان و شهيدان در دوران دفاع مقدس بودند، امروز بهترين كانون ديني و فرهنگي براي نشر ارزشها و اهداف والاي آنان به حساب ميآيند. اگر مسؤولان دفاع مقدس، مساجد را به عنوان مجاري انتقال ارزشهاي دفاع مقدس مورد توجه قرار دهند و به جاي ريختن بودجههاي كلان در هاضمهي هنر مدرنيته، استعدادهاي هنري و ادبي بسيجيان عزيز در پايگاههاي مساجد و نمازگزاران خلاق را شكوفا كنند، درحقيقت پيوندي جاودانه بين نسل امروز و فردا و ارزشهاي دفاع مقدس ايجاد خواهند كرد. در آن صورت، آحاد مردم همان طور كه حادثهي عاشورا را در گنجينهي تاريخ خود حفظ نمودهاند، به همان شكل وقايع هشت سال دفاع مقدس را بخشي از اعتقادات خود دانسته، آن را جاودانه در سينهي تاريخ اين ملت خواهند داشت.
فصل 6-وظيفه امروزروحانيت
1-حافظ خون شهدا
شهيدان گرانقدری که در راه به ثمر رسيدن انقلاب اسلامی به شهادت رسيدند برای خدا جهاد کردند وبه آرزوی خود وثواب آخرت رسيدند ولی در صورتی اين خونها برای جامعه وآيندگان سودمند خواهد بود، که اسلام، به معنای صحيح ودقيق آن، حفظ شود. اين کاری است که فقط از عهدة روحانيت برمی آيد واز دانشگاه ساخته نيست، مگر با نفوذ روحانيت در دستگاههای دولتی وارگانهای انقلابی، هر يک از ارگانها که به روحانيت نزديکتر باشد سالمتر، وهر کدام که در اثر تبليغات سوء از روحانيت دورتر مانده اند، از اسلام دورترند وبيشتر برای کشور مشکل ايجاد می کنند وبه اسلام وانقلاب لطمه می زنند.
پس در جا بخواهيم اسلام محفوظ بماند، بايد به وسيله کسانی که اسلام را به طور صحيح شناخته اند ونسبت به آن دلسوزی دارند حراست شود.
2-بصيرت دهی
مهمترین وظیفه روحانیت در زمان کنونی بصیرت دهی و ترویج فرهنگ اسلامی در جامعه است.
هر حکومت و نظامی بر اساس یک سری شرایط، ضوابط و ساختار تشکیل شده است یکی از ساختار های اساسی و اصلی هر حکومت و نظام، فرهنگ آن است که در کنار ساختار های اقتصادی و نظامی از جایگاه ویژه ای برخوردار است.
فرهنگ دهی و بصیرت افزایی در نظام سیاسی اسلام به عهده روحانیت است، از این رو روحانیت چه در دوران دفاع مقدس و چه پس از آن، در صدد انجام این وظیفه بوده است.
روحانیت در دوران دفاع مقدس از سویی مسلح به سلاح جنگی و از سوی دیگر مسلح به سلاح فرهنگ قرآنی و اسلامی بود؛ مبلغان روحانی در کنار فعالیت های رزمی به تبلیغ دین می پرداختند.
حضور ر
نماینده ولی فقیه در هرمزگان :
نقش دانش آموزان بسیجی در دفاع مقدس هرگز از خاطره ها محو نمی شود
بندرعباس- نماینده ولی فقیه در هرمزگان با اشاره به نقش ویژه و حساس دانش آموزان بسیجی در شرایط فعلی که دشمن قصد خدشه دار کردن هویت جوانان این مرز و بوم را دارد، گفت: نقش این دانش آموزان در پیروزی انقلاب اسلامی و دفاع مقدس هرگز از خاطره ها محو نمی شود.
به گزارش خبرنگار ایرنا، آیت الله ˈغلامعلی نعیم آبادی ˈ روز شنبه در دیدار با فرماندهان واحدهای مقاومت بسیج و دانش آموزان بسیجی بندرعباس، اظهار داشت: مسئولان باید دانش آموزان بسیجی را به صورتی تربیت کنند تا سبب تحسین و افتخار آیندگان به این نسل و انقلاب اسلامی شوند.
وی افزود:بسیج یکی از عنایات ارزشمند و والای الهی در نظاممقدس جمهوری اسلامی ایران است که به برکت وجود حضرت امام خمینی (ره) به امت اسلامی ایران ارزانی شده و سازمان بسیج دانش آموزی بخشی از این شجره طیبه و درخت پرثمر و با برکت انقلاب اسلامی است.
آیت الله نعیم آبادی با بیان اینکه دانش آموزان آینده سازان این مرز بوم هستند، گفت: برای ساختن جامعه ای سرزنده و شاداب و رساندن آن به تعالی باید همه مسئولان به ویژه نهاد مقدس بسیج تمام سعی و تلاش خود را در فراهم کردن شرایط مناسب برای فعال کردن نوجوانان و جوانان این مرز و بوم در عرصه های مختلف اجتماعی، سیاسی و دینی دو چندان کند.
نماینده مردم هرمزگان در مجلس خبرگان رهبری تصریح کرد: مدرسه زمینه ساز پرورش فرزندان و ادامه دهندگان راه انقلاب اسلامی است.
آیت الله نعیم آبادی در بخش دیگری از صحبتهای خود با تبریک اعیاد قربان و غدیر خم گفت : برای پاسداشت این دو مناسبت بزرگ باید هفته ولایت را به درستی تفسیر و در ابعاد مختلف با استنباط منطقی این فرهنگ را ترویج کنیم. ک/3
یوم ترویه زمان ماتم است هر چه گریم از غم دلبر کم است
یوم ترویه بهار غربت است وقت روضه بهر آل عصمت است
رفته همراه همه آل عبا حاجی زهرا(س) به سوی کربلا
وه عجب جمعی همه منشور عشق جاری از سرچشمه هاشان نور عشق
وه چه جمعی جملگی غرق خدا تا ابد شمس وفا، نور الهدی
بیرق ای جمع بی مثل و قرین هست در دست یل ام البنین
زینب کبری میان محمل است در همانجا نوحه خوان محمل است
سوز او چون سوز خورشید عراق کی حسین جان آه از درد فراق
بر دلم بوی جدایی میرسد شور و حالی کربلایی میرسد
یبن زهرا(س) روز و شب دارم دعا که نگردم هیچ وقت از تو دعا
یا ولی الله ، روح مکتبی تو تمام زندگی زینبی
خصم ملعونت بمیرد یا حسین حق تو را از من نگیرد یا حسین
اوّلین کاربرد واژه دفاع مقدس
اوّلین بار که امام خمینی (رحمت الله علیه) واژه دفاع مقدس را به کار بردند، در 22 بهمن سال 1360، مصادف با شانزدهم ربیع الثانی 1402 ق، به مناسبت سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی بود که در بخشی از سخنان خود فرمودند:
چنانچه این جانب و مسؤولین جمهوری اسلامی مکرراً اعلام نموده ایم، ملت و دولت جمهوری اسلامی ایران تسلیم احکام مقدس قرآن و اسلام اند؛ و به حکم قرآن مجید خود را برادر ایمانی تمام ملت های اسلامی و کشورهای مختلف از حیث فرهنگ و جغرافیا میدانند؛ و صلح جویی و زندگانی مسالمت آمیز را با تمام دولتها و ملتها طالب میباشند و تا دولتی به حریم کشور آنان تجاوز نکند و متعهد به احکام اسلام باشد، آن را برادر خود میدانند؛ و از همه کشورها و ملتها میخواهند که با هم متعهد و یک صدا در مقابل تجاوزگران، هر کس باشد، قیام کنند و خود را از چنگ جهانخواران نجات دهند؛ و نیز به حکم اسلام از تجاوز به حقوق و حدود خود دفاع کرده و تجاوزگر را تأدیب نمایند و در این صورت است که هیچ قدرتی به فضل خداوند متعال نمیتواند آنان را از این دفاع مقدس باز دارد و به دولتها نصیحت میکنم که دست از کینه توزی و زورآزمایی بردارند و با دولت و ملت ایران دست برادری دهند تا اسرائیل غاصب را از کشورهای اسلامی و زمینهای مغصوب بیرون رانند و نژادپرستی و زبان سالاری را، که در اسلام محکوم و مردود است، کنار زنند، تا سعادت دین را در آغوش گیرند و هیچ قدرتی نتواند با آنان مقابله کند.
صفحه قبل 1 صفحه بعد